محل تبلیغات شما

همه‌اش تقصیر خودمان است. تقصیر ما مردها. انگاری تمام دنیایمان خلاصه می‌شود میان همان شدن‌های حیوانی. انگاری به دنیا آمدیم تا سایز باسن ضعیفه‌ها را با چشم‌های سفیدمان گَز کنیم. و هی ته دلمان سرکوفت بخوریم از خودمان که ضعیفه کیست.

اینی که هیچ نمیبینیم جز اندام و رُخ و زلف و کمر، این که هر منبری که بلند می‌شویم از حجب و حیا می‌رانیم، همه‌اش بخاطر همان شرافت نداشته‌امان است. همان حسی یا چیزی که زمانی مرد را بدان می‌خواستند.

حالا میانه‌ی داستان زندگی مانده‌، عصمت را از منزل متوقع و پی عطر روسپی‌های شهر ظرافت و قلمکاری و نگی را می‌پرستیم.

احساس عجیبی‌ست.

مثل تنهایی است.

مثل اینجاست.

مثل خواب.

من و دوست اینروزهایم

زیستن بدون هم‌آغوشی‌های یک زن

شکست های امثال من

مثل ,همه‌اش ,انگاری ,خودمان ,تقصیر ,میانه‌ی ,را بدان ,بدان می‌خواستند ,مرد را ,زمانی مرد ,چیزی که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبگاه رسمی سعید کافی انارکی - ((ساربان)) وبلاگ همسفران نمایندگی پرستار sepndmusic predhaberco topsrecornla eddrapricde پله پله تا ملاقات خدا mudsdzunamti وبلاگ رسمی حمید جعفرصالحی از همه چیز یه ذره